وقتی توطئههای رمانهای جاسوسی تخیلی نویسنده منزوی الی کانوی شروع به بازتاب اقدامات مخفیانه یک سازمان جاسوسی واقعی میکنند، شبهای آرام در خانه به گذشته تبدیل میشوند. با همراهی گربهاش آلفی و آیدن، یک جاسوس آلرژیک به گربه، الی در سراسر جهان مسابقه میدهد تا یک قدم جلوتر از قاتلان بماند، زیرا مرز بین دنیای خیالی کانوی و دنیای واقعی او شروع به محو شدن میکند.
همانطور که لرد ولدمورت کنترل خود را بر هر دو دنیای ماگل و جادوگر محکم می کند، هاگوارتز دیگر یک پناهگاه امن نیست. هری مشکوک است که خطرات حتی ممکن است در داخل قلعه وجود داشته باشد، اما دامبلدور بیشتر در نظر دارد که او را برای نبرد نهایی آماده کند. آنها با هم کار می کنند تا کلید باز کردن قفل دفاعی ولدمورت را پیدا کنند و برای این منظور دامبلدور دوست و همکار قدیمی خود هوراس اسلاگهورن را که به اعتقاد او اطلاعات مهمی در اختیار دارد، استخدام می کند. حتی با نزدیک شدن به رویارویی سرنوشت ساز، عاشقانه برای هری، ران، هرمیون و همکلاسی هایشان شکوفا می شود. عشق در هوا است، اما خطری در پیش است و هاگوارتز ممکن است هرگز دوباره مثل قبل نشود.